چند عدد پ.ن

1_ یکی از علاقه مندیهایم در این خانه نگاه کردن از پنجره آشپزخانه به کوههای زیبا بود هر چند که کوهها هم در هاله ایی از گردو خاک و آلودگی پنهان شده اند اما پنجره قدی آشپزخانه این اجازه را میداد که لیوانی چای برای خودم بریزم و بنشینم کنار پنجره و زل بزنم به کوههاچای را مزه مزه کنم و از دیدن برفهای روی کوه لذت ببرم.... اما همیشه لذتهای این دنیا گذرا هستند و این لذت زمانی از من گرفته شد که دیدم تیر آهنهایی روبروی خانه مان قد علم کردند و شدند مانع دیدم .. خانه نوساز دیواری شدبین من و کوههای پر برف.. کارگرها هم مشغول کارند و مجبورم پرده آشپزخانه را بکشم انگار که پرده سیاه روی دلم کشیده ام خانه تاریک شده و روحم تاریکتر.. آدمهای روبروی خانه را نخواهم بخشید.. این تیرگی هدیه آنها به من هست و مسبب از بین رفتن شادی کودکانه ام...

2_"مـــادر تنها کسی است که میتوان "دوستت دارم"هایش را باور کرد حتی اگر نگوید"

روز زن و روز مادر نزدیک است این روز را به همه مادران و زنان کشورم بخصوص مادر خودم و مادر همسر گرامی تبریک عرض میکنم امیدوارم همیشه تنشان سالم لبشان خندان و دلشان شاد باشد..

3_ فردا میروم شهرستان منزل پدرم عروسی خواهر جان نزدیک است .. مدتی نخواهم بود...