زباله....

این چند روز مسافرت کوتاهی داشتیم به شهر پدرییم عروسی دختر دایی بود و از آنجایی که همسر گرامی مرخصی نداشتند مجبور بودیم زود برگردیم در راه رفت هوای بارانی بسیار لذت بخشی بود دوست دارم در هوای بارانی مسافرت کنم اما همین باران نگذاشت کمی در بین راه توقف کنیم واز سرسبزی کنار جاده لذتی ببریم.. گفتیم موقع برگشتن تلافی خواهیم کرد..... در راه برگشت هر کجا که درخت یا نهر آبی بود پر بود .. نه منظورم مسافر نبود پر بود از زباله های ریز و درشتی که مسافرین محترم در حال اتراق پخش زمین کرده بودند و بدون جمع آوری آنجا را ترک کرده بودند.. همین زباله ها هم حجمه ایی از مگسها و پشه ها را دور خود جمع کرده بود و منظره چندش آوری به وجود آمده بود.. افسوس میخوردی به آن همه زیبایی که زیر تلی از زباله از بین رفته بود..انواع زباله های پلاستیکی سفره کاسه قاشق یک بار مصرف که تجزیه شان در محیط زیست سالها وقت لازم دارد و در مواردی تجزیه شدنی نیستند..

متاسفانه بیشتر مسافرین در حین مسافرت این نکته را فراموش میکنند که اگر در این هوای بهاری انگیزه ایی برای مسافرت بوده همین هوای دلچسب و درختان زیبا و زمین سر سبزیست که در این کشور بهترینش وجود دارد.. اما اگر قضیه به همین منوال پیش برود دیگر نه درختی هست نه فضای سبز زیبایی..  

در این عصر انفجار اطلاعات همه دانسته های بیشماری در باب محیط زیست دارند گاهی این دانش را هم در اختیار دیگران قرار میدهند اما همین هایی که ادعای فضل و دانششان میشود به پای عمل که میرسد فراموش کار میشوند یا خود را به ندانستن میزنند و مثل آدمهای بیخبر از همه جا عمل میکنند( این افراد را به عینه دیده ام متاسفانه) و آنوقت میشود هر آنچه که نباید بشود..

کاش هر چه زودتر به خومان بیاییم تا موقعی که کار از کار نگذشته و این سرزمین زیبا تبدیل به یک زباله دانی بزرگ نشده..

به امید روزی که در پای درختان به جای زباله گل بروید و آب رودخانه ها ونهرهایمان به زلالی و شفافیت الماس شود..



بعدا نوشت: ممنون از همه دوستان عزیزبرای معرفی کتابها لیست بلند بالایی نوشتم امیدوارم بتوانم پیدایشان کنم و بخرم هر چند که بیشتر انتشارات در این مرحله محروم شدند از بودن در نمایشگاه مانند نشر چشمه که وزارت فرهنگ *و ارشادمجوز نداد...