استخر

بعد از 10 ماه رفتم استخر پسرها را گذاشتم پیش بابایشان و بقچه ام را بستم و با شوق و ذوق فراوان راهی شدم.. آب را که دیدم زنده شدم خندان شدم و با شادی کودکانه وارد آب شدم از آنجایی که دکترم تا یک سال شیرجه زدن در آب را برایم ممنوع کرده و شنا بدون شیرجه زدن مانند نان خالی جویدن است اما باز خدا را شکر کردم که کلا آب را برایم ممنوع نکرده است.. القصه چند دور عرض استخر را شنا کردم که یکدفعه صدایی به گوشم رسید .. یک پیر زن سرزنده و سرحال در قسمت نیمه عمیق استخر با چند نفر دیگر دست میزدند و میخواندند .. پیرزن که اتفاقا صدای خوبی هم داشت با لهجه شیرین ترکی شعرهایی میخواند و بقیه دست میزدند و در آب حرکات موزون انجام میدادند.. چقدر در آن لحظه احساس خوبی داشتم صدای شاد زن و آب شفاف و زیبای استخر فضای دلنشینی به وجود آورده بود.. اما از آنجایی که به ایرانی جماعت شادی نیامده مدیر استخر با اخمهای آویزان و قیافه وحشتناک وارد محوطه استخر شد و چنان دادی زد که همه در جایشان خشکشان زد.. داد و بیداد راه انداخته بود که خواندن و دست زدن ممنوع است و شما حق همچین کاری نداریدبه پیرزن هم گفت "از گیسهای سفیدت خجالت بکش " .. پیرزن بیچاره از ترسش عذر خواهی کرد از آب بیرون آمد عصایش را برداشت و به سمت سونا به راه افتاد... نمیدانم شادی وخواندن و دست زدن به گیسهای آن پیرزن بینوا چه ربطی داشت..اصولا مردمی هستیم که شیون و گریه را بیشتر از شادی و پایکوبی دوست داریم یعنی اینطور یادمان داده اند و این که هر آدمی چند دانه موی سفید در سرش پیدا شد باید شادی را ببوسد و بگذارد در بقچه عمرش و تا زمانی که جان در بدن دارد اخم کند و به قول معروف سنگین و رنگین باشد تا مبادا خللی در نظم جهان پیدا شود.. متاسفم برای خودم برای مردمم و برای..... چه گویم که ناگفتنم بهتر است..

پ.ن1: واکسن پسرها را زدم عرفان تا آنجا که میتوانست اذیتم کرد از عمرم سیر شدم .. امیر اما پسر خوبی بود و خدا را شکر تلافی اذیت عرفان را درآورد.. شنبه هم پروژه عظیم خ*ت*نه عرفان خان در راه است.. این را هم از سربگذرانم میتوانم کمی نفس راحت بکشم.. 

پ.ن2: یاس وحشی عزیز دلمان برایتان و نوشته هایتان تنگ شده لطفا سکوت را بشکنید و برگردید و بنویسید و ما را خوشحال کنید..

پ.ن3: بقیه دوستان کجا رفتند ؟؟ چه گرد و خاکی گرفته این وبلاگستان؟امیدوارم حال همگی دوستان خوب باشد و مثل گذشته این دنیای مجازی را با بودنهایشان شاد و نورانی کنند..

پ.4: قرار است لینک دانی را بتکانم و دستی به سرو رویش بکشم اگر احیانا وبلاگی را از قلم انداختم یاد آوری کنید تا ثبتش کنم..

پ.ن5: ادامه مطلب را هم ببینید...

پ.ن6: شاد باشید و سلامت..