چند عدد پیشنهاد...


1_ اگر خانه تکانیتان تمام شده و خانه از تمیزی برق میزند و دلتان غنج میرود برای زحمتی که کشیدید و احساس میکنید  دیگر کاری نمانده و تا عید حوصله تان سر خواهد رفت پیشنهاد میکنم امیر را یک ساعت پیش خودتان نگه دارید خانه را چنان زیرو رو کند که تا لحظه سال تحویل وقت سر خاراندن نداشته باشید و همه اوقات بی کاریتان با خانه تکانی دوم پر خواهد شد...

2_ اگر برای خرید عید در مکانهای خرید میچرخید و تمایلی به خریدندارید و در ازدحام جمعیت شما تنها کسی هستید که دستانتان را درون جیبتان گذاشته اید و به بقیه که دست فرزندانشان را گرفته اند با خود کشان کشان از این مغازه به آن مغازه میروند و صدای ونگ ونگ بچه هایشان گوش فلک را کر کرده  پوز خند میزنید!پیشنهاد میکنم امیر را با خود به یکی از این خریدها ببرید دیگر تا آخر عمر به هیچ مادر و پدر حاضر در بازار پوز خند نخواهید زد زیرا آن موقع است که حسی مثل درک کردن طرف مقابل در شما شکوفا خواهد شد...

3_ اگر برای صرف کردن یک وعده غذایی با همسرتان به رستوران یا فست فود تشریف میبرید و حرفی برای گفتن برای هم دیگر ندارید و به صورت هم زل میزنید و حواستان را به نمکدان و جعبه دستمال کاغذی روی میز میدهید و در ذهنتان به دنبال حرفی هستید که یخ موجود در لحظه را آب کنید پیشنهاد میدهم امیر را با خودتان ببرید چنان ولوله ایی به پا کند و با صدای بلند حرف بزند و روی صندلی آرام و قرار نداشته باشد که ندانید غذا را با دهانتان خوردید یا با چشمتان...

4_ اگر در خانه تنها هستید و هیچ صدایی از هیچ کدام از وسایل خانه بلند نباشد و از این تنهایی حوصله تان سر رفته باشد و کمی هم خوفناک شده باشد پیشنهاد میکنم امیر را برای چند ساعت پیش خود نگه دارید مطمئنم تا چند روز حسابی میگرنتان عود خواهد کرد و تا آخر عمر حاضر نخواهید بود که آن تنهایی شیرین و سکوت لذت بخش را از دست بدهید...

5_ اگر درون یخچالتان مواد غذایی ,میوه,خوراکی دارید و ترس از خراب شدنش همه افکار شما را مشغول کرده پیشنهاد میکنم در یخچالتان را به امیر نشان دهید و خیالتان راحت باشد چون چیزی نخواهد ماند برای خراب شدن..

بقیه را هم بگویم؟ یا تا همین جا بس است؟

پ.ن1: همه بچه ها شیطنت و بازی در وجودشان هست اما در دوره ایی از زندگی و در سن خاصی کنترل بچه ها فوق العاده سخت و طاقت فرساست دوره ایی که بچه احساس استقلال میکند و به قولی از دنیای کودکی وارد دنیای تازه ایی از زندگی میشود.. امیر الان در این دوره قرار گرفته کمی لجباز و کمی بیشتر شیطان تر و کمی بیشتر تر حرف گوش نکن تر( واژه دیگری برای این کلمه نیافتم) شده است...کنار آمدن با بچه در این مرحله بسیار سخت است زیرا به یک جور بلوغ فکری میرسد و درکش از مسائل پیرامون بالا میرود احساس بزرگی میکند و دوست دارد همه کارها به انتخاب و علاقه او باشد....

پ.ن2: مطالب بالا کمی شوخی و مزاح بود خواستم عمق ماجرا هایمان را با امیر به اطلاع شما برسانم ...

پ.ن3: الان و در همین لحظه امیر یک بمب*هسته ایی در خانه منف*جر کرده است چیزی در حد اسباب کشی از یک جا به جای دیگر فکر کنم یک روز کامل طول بکشد تا برای جمع و جور کردن این خرابکاری...